امیرکبیر سردار ایران

امیرکبیر سردار ایران

امیرکبیر و گسترش دانش پزشکی و بهداشت همگانی

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۵۴ ب.ظ

پزشکی در دوره رنسانس و پیدایش طب نوین در اروپا

دوره نوزایی (رنسانس)، از ابتدای سده چهاردهم تا سده هفدهم میلادی، به تدریج در سرتاسر اروپا، گسترش یافت. [1]در این دوران، پزشکی نیز، علی رغم رکود و بی تحرکی خود در سده های میانه، رونق تازه یی یافت. [2]اساس پیشرفت پزشکی در دوره رنسانس، نهضت کالبدشناسی (علم تشریح بدن انسان) بود. پیدایش صنعت چاپ (حدود سال 1450 میلادی )، انتشار و مبادله بین المللی متون پزشکی را آسان ساخت. ویل دورانت، افزایش شمار بیمارستان ها، ارتقای سطح بهداشت همگانی و نظارت قانونی بر کار پزشکان را از مهم ترین دستاوردهای پزشکی، در دوره رنسانس، برشمرده است. با این همه، در آن زمان هنوز متولّیان پزشکی، با معضل بیماری های همه گیر رو به رو بودند و همه گیری های کشنده یی مانند وبا، طاعون و سفیلیس پزشکان را به مبارزه می طلبید، و پزشکان آن دوره، دریافتند که دیگر طبّ بقراطی (سده پنجم و چهارم پیش از میلاد) و جالینوسی (129 تا 199 پس از میلاد) نمی تواند پاسخگوی این بحران ها باشد. [3]از این رو، نیاز به دگرگونی در پزشکی، بیش از پیش، احساس می شد و همین، سبب بروز دگرگونی و نوآوری، در این عرصه گردید و سرانجام، در سایه نوآوری، اختراعات و کشفیات گوناگون، دانش نوین پزشکی، در حدود سال های 1800 تا 1850 م در اروپا، شکل گرفت. [4]

پزشکی و بهداشت همگانی در ایران عصر قاجار

در ایران، اما، دوران نوزایش ادبی و فرهنگی، از اواخر سده سوم هجری، برابر با اواخر سده نهم میلادی، آغاز شده بود. به طوری که ایران، تا شش سده بعد، بر شکل گیری تمدن اسلامی، تأثیر شگرفی بر جای گذاشت. [5]این دوره در ایران، تقریبا مصادف با عصری بود که می توان آن را«دوران طلایی پزشکی ایران» نیز نامید. (قرن نهم تا چهاردهم میلادی) و در همین دوره طلایی پزشکی ایران بود که دو چهره برجسته تاریخ طب ایران یعنی رازی (850 -932 م) و ابن سینا (980-1037 م) درخشیدند[6] و تا سده های بعد، آثار آن ها، در مغرب زمین، مورد استفاده بود. اما، متأسفانه به دلایل گوناگونی، این دوران شکوفایی پزشکی در ایران، تداوم نیافت. در واقع، عصر نوین در غرب، با شروع حکومت صفویان در ایرن (907-1148 ه. ق. برابر با 1502- 1736) آغاز شده بود. [7]، [8]و هر چند ایرانیان به تدریج، با آمدن پزشکان خارجی به ایران، از دوره صفویه به بعد، کم کم با پزشکی نوین آشنا شدند، اما در عصر صفوی، تحوّل چندانی در زمینه پزشکی رخ نداد و به گفته زنده یاد دکتر زرین کوب در دوره صفویان، «پزشکی با وجود فایده عملی آن توسعه یی نیافت و گه گاه حتا در خارج از اعتبار و ذهنیات عامه هم با تمسک به سحر و دعا، انجام می شد». ایشان هم‏چنین می افزایند که با وجود کشف اروپای نوین توسط ایرانیان در عهد صفوی «حاصل این کشف و سود و زیانی که از آن عاید شد، در عهد قاجار ظاهر گشت». [9]پس از پایان حکومت صفویه، به ترتیب سلسله های افشار و زندیه بر سر کار آمدند و سرانجام با سقوط زندیه، در اواخر قرن هجدهم میلادی، قاجاریه، به قدرت رسیدند. [10]

دکتر ویلم فلور، درباره ساختار جمعیت و وضع شهرنشینی، در ایران عصر قاجار، می نویسد: «جمعیت ایران، در سال 1800 میلادی، حدود پنج میلیون نفر و در سال 1900، نزدیک به نه میلیون نفر بوده است. در ابتدای سده نوزدهم، جمعیت شهرنشینان ایران، از حدود 7% کم تر بوده است، اما این رقم، تا سال 1900 بیش از دو برابر شده و به 18% رسیده است. در آن زمان، سه شهر بزرگ ایران جمیعتی بیش از صد هزار نفر داشته اند، شامل تهران (حدود 280000 نفر)، تبریز(حدود 200000 )و اصفهان (نزدیک به 100000). در چند شهر بزرگ دیگر نیز، میزان جمیعت پنجاه هزار نفر یا بیش تر بوده است. در سال 1900 میلادی، جمعیت ساکن روستاهای ایران حدود پنج میلیون نفر بوده، که مجموعا این عده، در بیش از سی هزار روستای کوچک و بزرگ زندگی می کرده اند و دسترسی به این روستاها، فقط از طریق راه های خاکی امکان پذیر بوده است. درباره میزان مرگ و میر و از کارافتادگی ناشی از بیماری ها در دوره قاجار، آمار دقیقی در دست نیست. گیلبار، میزان مرگ و میر را، بیش از سی در هزار و میزان تولد را، بین 40 تا 50 در هزار ذکر کرده است، از این رو، رشد سالانه جمعیت در نیمه دوم سده نوزدهم در ایران عصر قاجار، حدود یک در صد بوده است. ارقام نشان می دهد که میزان مرگ و میر کودکان شیرخوار در آن زمان، از پنجاه درصد بیش تر بوده است و به علت شیوع زیاد بیماری های مختلف، بیش تر کودکانی که به دنیا می آمدند، می مردند.

در ایران عصر قاجار، بیماری های مختلفی شایع بوده است. برای نمونه، بیماری مالاریا (تب نوبه) که از مهم ترین بیماری های بومی دوران قاجار بوده است و در همه کشور، بویژه در خط ساحلی کناره خزر (گیلان، مازندران و استرآباد) شایع بوده است. در استان های کشور مانند خراسان، آذربایجان، کردستان، کرمانشاه، همدان و خوزستان نیز مالاریا شایع بوده و منطقه کناره خلیج فارس نیز، به شدت آلوده بوده است. نبود بهداشت همگانی و مسأله آب ها، از عمده ترین عوامل ابتلا به مالاریا در روستاها بوده است. در نقاطی از ایران، به قدری پشه ناقل مالاریا (آنوفل) زیاد بوده است، که آن مناطق خالی گردیده بود. [11]سیریل الگود، در کتاب خود، از یک همه گیری وبا، در سال 1829 که ابتدا در تهران پس از آن یک سال بعد در تبریز بروز کرده بود، خبر داده است. وی می نویسد که در همان سال، دوباره این بیماری در تهران شایع شد و پس از آن به قزوین، کاشان و اصفهان هم گسترش یافت. در پاییز همان سال نیز، بیماری طاعون در تبریز شیوع یافت و حدود سی هزار نفر تلفات داشت. به روایت الگود در سال 1846 میلادی، دوباره بیماری وبا در تهران شایع شده است. او همچنین سال 1852 را برای ایران سال شومی ذکر کرده است. زیرا در آن سال تمامی مرکز ایران در معرض وبا قرار گرفته، به علاوه در شیراز زلزله مهیبی رخ داده و بالاخره، سراسر کشور مورد هجوم ملخ قرار گرفته است. الگود می نویسد که سال 1861، نخستین سال از سال های قحطی بزرگ، در آن دوران بوده است. [12]

اقدامات امیر کبیر در زمینه پزشکی نوین و بهبود وضع بهداشت همگانی (16، 49)

مهمترین اقدامات در دوره کوتاه صدارت امیر کبیر عبارتند از:

1-تأسیس دارالفنون

از مهم ترین اقدامات ارزنده امیر کبیر که سبب دگرگونی در پزشکی ایران نیز شده است، تأسیس دارالفنون است. درباره اهمیت این اقدام، مطالب زیادی گفته شده است. در کتاب قبله عالم، ناصر الدین شاه قاجار، دکتر امانت، درباره این اقدام امیر کبیر می نویسند: «میرزا تقی خان در سفر خود همراه خسرو میرزا به سن پترزبورگ و سپس همراه ناصر الدین شاه در سال 1245 ه. ق. به ایروان، پاره یی آرا درباره لزوم اصلاحات را در ذهن پرورد که در طول چهار سال اقامتش در ولایتی دور افتاده در شرق آناتولی عثمانی بیش از پیش شد. حتا، اگر دانش میرزا تقی خان را از اصلاحات غیر مستقیم به سبک غربی بدانیم، تردید نیست که او ضرورت انجام تحولاتی فراگیر در زمینه امور دیوانی، نظامی، مالی، قضایی و تعلیم و تربیت را به خوبی احساس می کرد. [13]زنده یاد دکتر زرین کوب نیز می نویسد: «بین اقدامات عمده یی که میرزا تقی خان بدان دست زد و در واقع مبنای بخش عمده یی از اصلاحات مدنی و اداری بعد از او شد، اقدام عاجل او برای تأسیس یک مدرسه عالی نظام، مهندسی و طب به نام دالفنون بود که برای آن معلمانی هم از اتریش، ایتالیا و فرانسه استخدام کرد». [14]دکتر آدمیت نیز تأسیس دارالفنون را حاصل مجموع اندوخته های امیر کبیر دانسته است. [15] گفتنی آن که، دارالفنون ایران بیست سال پیش از دارالفنون ژاپن افتتاح شد و سه سال بعد از برپایی دارالفنون عثمانی در اسلامبول، تأسیس شد. [16]امّا، متأسفانه، هنگامی که دارالفنون افتتاح شد و استادان اروپایی به ایران آمدند، میرزا تقی خان برکنار و توقیف شده بود. (محرم 1268 5 ق). دارالفنون، در سال 1368 قمری برابر با 1230 شمسی و مطابق با 1851 میلادی، افتتاح گردید. [17]

پیش از تأسیس دارالفنون، آموزش پزشکی در چارچوب فعالیت دانشگاهی در ایران متداول نبود. 19امیر کبیر، برای تأمین اساتید دارالفنون، پیش از تأسیس آن، نماینده ویژه یی به نام «جان داود خان ارمنی»که مترجم زبان آلمانی در وزارت امور خارجه بود، برای استخدام اساتید، به اتریش فرستاد. [18]، [19]علت انتخاب اتریش آن بود که برخلاف انگلستان و روسیه، که در ایران، مقاصد استعماری داشتند، اتریش از قرن شانزدهم با ایران سابقه همکاری داشت و در کارنامه آن کشور هم شواهدی مشابه مطامع انگلیس و روسیه موجود نبود. بدین ترتیب، هفت نفر، برای کار در ایران، به مدت شش سال، به استخدام دولت ایران درآمدند، که در بین آن ها«دکتر یاکوب ادوارد پولاک» معلم طبّ بود که در دارالفنون به تدریس پرداخت.[20] دکتر پولاک (1818-1891 م)، پس از مرگ ارنست کلوله (1818-1855) فرانسوی، که پزشک ویژه ناصر الدین شاه بود، جانشین او گردید (سال 1858). وی، طی سال های 1851 تا 1860، در ایران بود و زبان فارسی را آموخت و با ادبیات و فرهنگ ایران آشنا شد و هنگامی که «مریض خانه دولتی» در سال 1852، م، افتتاح شد. دکتر پولاک، در آن جا به دانشجویان پزشکی دارالفنون آموزش می داد و در همین بیمارستان بود که اولین عمل جراحی سنگ مثانه را، در سال 1854 میلادی انجام داد و جسد یک اروپایی که مرگ او مشکوک بود، کالبد شکافی کرد. افزون بر این ها، کتب پزشکی نیز، تألیف نمود. او نخستین مؤلف کتاب علم تشریح (کالبد شناسی ) در ایران بود. این کتاب، توسط میرزا محمد حسن خان افشار، از شاگردان او، به فارسی ترجمه شد. پولاک، طی اقامت خود به نقاط مختلف ایران مسافرت نمود و بعدها در سال 1865 میلادی، سفرنامه یی به زبان آلمانی منتشر کرد. سفرنامه پولاک به زبان فارسی نیز ترجمه و با عنوان سفرنامه پولاک، «ایران و ایرانیان» منتشر شده است [21]، [22]، [23]، [24] جانشین دکتر پولاک، در دارالفنون دکتر«یوهان لویی شلیمر» هلندی بوده است. شلیمر، از مهم ترین و معروف ترین پزشکان اروپایی آن دوران است. او، پیش از تأسیس دارالفنون (1851 )به ایران آمده بود و در رشت مقیم بود و در نواحی طالش به معالجه و مطالعه جذامیان اشتغال داشت. شلیمر تا سال 1283 ق در دارالفنون تدریس می کرد و پس از آن، به طب خصوصی پرداخت. [25]وی، یک کتاب لغت نامه و دایرة المعارف طبی نگاشت و زبان فارسی را آموخت تا بهتر بتواند دانشجویان را تعلیم دهد. اصطلاحات تشریحی و مطالعات او درباره برخی درمان ها و ذکر برخی باورها و روش های طب قدیم ایران، بسیار شایان توجه است. [26]بین سال های 1854 تا 1875، کتاب های نوین پزشکی توسط چهار تن از اساتید اروپایی دارالفنون (تولوزان، آلبو، پولاک و شلیمر) تألیف گردید، که بیش ترین سهم مربوط به دکتر شلیمر هلندی ست. [27]

هرچند، با تأسیس مدرسه دارالفنون، فن طب نوین، بیش تر رواج یافت، [28]اما با مخالفت هایی نیز روبه رو گردید. برای نمونه الگود می نویسد: «مدافع و قهرمان مکتب قدیم طب، میرزا بابا شیرازی «ملک الاطباء»، در کتاب خود به نام رساله جوهریه بر علیه استعمال داورهای فرنگی و روش های درمانی غرب که استادان خارجی به دانشجویان جوان پایتخت القا می کردند، به انتقاد پرداخت». [29]بعد از سال 1880 میلادی، بیش تر آموزش پزشکی توسط پزشکان ایرانی که از دارالفنون یا دانشگاه های فرانسه فارغ التحصیل شده بودند، صورت می گرفت. برخی از این پزشکان عبارتند از: میرزا سید علی (مدرس طب سنتّی)، میرزا احمد طبیب کاشانی (مدرس طب سنتّی)، میرزا تقی خان انصاری (مدرس طب غربی)، میرزا رضا (مدرس طب غربی)، میرزا کاظم محلاتی (شیمی)، میرزا ابو القاسم حکیم باشی (مدرس طب سنتی)، میرزا علی دکتر معتمد الاطباء (مدرس طب غربی) ، میرزا حسین دکتر (مدرس طب غربی )، دکتر ابو الحسن خان بهرامی (مدرس طب غربی را به دانشجویان سال دوم می آموخت)، میراز محمد دکتر کرمان‏شاهی (مدرس طب غربی و رئیس یکی از بیمارستان های عمومی)[30] با تأسیس دارالفنون، دانش نوین پزشکی، به ایران راه یافت و به رسمیت شناخته شد. مدت تحصیل دانشجویان ابتدا هفت سال و پس از آن به پنج سال تقلیل یافت. دانشجویان ملزم بودند که یک زبان خارجی (فرانسه، انگیسی یا روسی) بیاموزند.[31]

پس از قتل امیر کبیر، میرزا نصر اله خان نوری، معروف به میرزا آقا خان، ملقب به «اعتماد الدوله» که از جمله کسانی بود که در قتل امیر کبیر دخالت داشت، جانشین او شد. زنده یاد دکتر زرین کوب در این باره نوشته اند: «با آغاز صدارت اعتماد الدوله، اصلاحات اداری و اجتماعی امیر کبیر، که متضمن تأمین و ترقی و تجدد بود، متوقف شد. حتا برنامه هایی در جهت مخالف آن اصلاحات طرح گشت. حاصل هفت سال صدارت میرزا آقا خان، توسعه نفوذ روس و انگلیس شد و رشوه و فساد در همه کارها، خلل پدید آورد». ایشان افزوده اند: «با آن که آشنایی با علوم، فیزیک ریاضی، طب و مهندسی اروپایی بعد از تأسیس دارالفنون تهران حاصل شده، عدم اعتقاد اولیای امور، به ضرورت تحولی هم‏پای آن تحولات در نظامات مدنی، که تمام این علوم و صنایع جدید در پرتو آن نضج و کمالی یافته بود، مانع از رشد کامل این علوم و صنایع در ایران گشت». [32]دکتر امانت نیز می نویسند که (دو دستاورد دیگر امیر کبیر علاوه بر تجدید قشون و اصلاح امور مالی)، مدرسه دارالفنون و نشریه رسمی دولت، وقایع اتفاقیه، هر چند پس از او برجا ماند، ولی، این ها هم دچار همان بی نظمی و آشفتگی بود که دامن‏گیر اکثر نوآوری های اروپایی عصر ناصری بود». [33]به هر حال، دارالفنون که به همت امیر کبیر تأسیس شد، بر نظام فکری و اجتماعی ایران تأثیر مثبت گذارد. دکتر آدمیت، در این زمینه، چنین نوشته است: «دارالفنون به عنوان یک بنیاد فرهنگی نو، در سه جهت اصلی، در هیأت جامعه ایرانی تأثیر بخشید. یکی از نظر تحول عقلانی، اگرچه تعلیمات دارالفنون مقدماتی بود، چون در محیط نیمه خلأ فکری زمان انعکاس یافت، ارزش آن از لحاظ کیفیت به مراتب مهم تر از کمیت آن است. با نشر اصول علمی جدید، نقص تعالیم پیشینیان تا اندازه یی آشکار گردید و دانسته شد، که قسمت زیادی از آموخته های گذشته، پایه اش بر آب است و قسمت دیگر آن ناقص و نارسا. دوم، این که از نخستین سال گشایش دارالفنون، معلمان، به نگارش کتاب های تازه یی پرداختند که به دستیاری مترجمان و شاگردان به طبع رسید و بر اثر آن دانش غربی، میان طبقه وسیع تری از اجتماع، شناخته شد. از این نظر، دارالفنون دریچه یی به سوی جهان معرفت نو برپا کرد. سوم، آن که با گذشت زمان، از فارغ التحصیلان آن مدرسه صنف تازه یی به وجود آمد. این طبقه به روشنفکری گراییدند و از میان آن ها عناصر نوجو و ترقی‏خواهی برخاستند که در تحول فکری دو نسل بعد، اثر گذاشتند »[34]

در زمینه پزشکی رشته طب دارالفنون سبب شد که بعدا در زمان احمدشاه، یعنی تقریبا هفتاد سال بعد از افتتاح دارالفنون، در سال 1297 شمسی، مدرسه طب دارالفنون مستقل شود. سپس مدرسه طب، به عنوان هسته اولیه دانشکده پزشکی تهران عمل کند که در سال 1313 شمسی گشایش یافت. [35]

2-مایه کوبی آبله

استاد دکتر آدمیت در کتاب امیر کبیر و ایران می نویسد: «آبله کوبی از زمان فتحعلی شاه به ایران آمد. دکتر کورمیک انگلیسی، پزشک عباس میرزا رساله یی در باب بیماری آبله نوشت که منتشر گردید. اما قانون مایه کوبی عمومی را میرزا تقی گذارد [36]دکتر پولاک هم می نویسد: «چون امیر کبیر به افزایش جمعیت مملکت علاقه مند بود، علیه بیماری آبله کارها کرد. آبله کوبی را در سرتاسر ایران مرسوم ساخت. رساله یی در این باب از زبان انگلیسی به فارسی به ترجمه رسانید و چاپ کرد و آبله کوبانی با حقوق کافی به ولایت فرستاد. [37]دکتر فلور نیز در پژوهش خود، به نقل از منتظم ناصری، در این باره نوشته است که: «امیر کبیر در دوره صدارت خود (1848 - 1851 )، اقدامات بهداشتی مختلفی از جمله مایه کوبی انجام داد و کتاب کرومیک را که درباره مایه کوبی آبله بود؛ تجدید چاپ کرد». فلور می افزاید: «در سومین شماره روزنامه وقایع اتفاقیه، مقاله یی درباره بیماری آبله و نیاز برای اقدامات مهار کننده آن، نگاشته شده است» و به روایت دکتر پولاک، در آن دوران بیش تر کودکان در تهران علیه آبله واکسینه شده بودند. متأسفانه، پس از مرگ امیر کبیر، تمام برنامه های بهداشتی او متوقف یا ناکارآمد گردید. به طوری که دکتر پولاک از ادامه مایه کوبی منع گردید و در گیلان نیز، در دهه 1850 میلادی، برخی به مخالفت با مایه کوبی پرداخته و آن را متوقف کردند. [38]دکتر آدمیت می نویسد: «میرزا محمد علی خان دبیر مهام خارجه، در نامه 28 ذیقعده 1267 ق به کارگزار استرآباد می نویسد: روزنامه آبله کوبیدن استرآباد را که فرستاده بودید، به نظر خداوندگاری امیر کبیر رسید، بسیار تحسین کردند و مجددا تأکید اکید فرمودند که در این باب، نهایت اهتمام به عمل آید». ای مطلب می رساند که امیر به این کار هم رسیدگی کرده است. [39]

3-تأسیس بیمارستان نوین در عصر قاجار

در ایران، ایجاد بیمارستان به سبک بیمارستان هایی که در کشورهای اروپایی وجود داشت، در دوره ناصر الدین شاه آغاز شده است. [40]پس از بازگشت شاه از سفر اول فرنگستان، بیمارستانی به نام «مریض خانه دولتی» در تهران برپا شد و دکتر میرزا علی اکبر خان نفیسی (ناظم الاطباء)، مأمور آن کار گردید و سال ها ریاست آن بیمارستان را عهده دار بود. این بیمارستان، در سال 1852 میلادی، شروع به کار نمود. دکتر آدمیت می نویسد: «این بیمارستان داروخانه مخصوص هم داشت و در تاریخ جدید، آن نخستین بیمارستان است». [41]بعدا مریض خانه دولتی، در سال 1940 میلادی به «بیمارستان سینا» تغییر نام داد [42]تا سال 1924 میلادی، سه بیمارستان دولتی در تهران موجود بود، که بزرگ ترین آن ها، مریض خانه دولتی بود. [43]دکتر آدمیت می نویسد: «تأسیس مریض خانه دولتی از کارهای سودمند آن زمان بود که بنای آن در 1266 ق آغاز و در ربیع الاول 1268 افتتاح گردید. [44]وی می افزاید: «دکتر پولاک، شاگردان خود را برای آموختن طب به مریض خانه دولتی می برد»[45]

4-نظارت بر کار پزشکان

تا پیش از تشکیل دارالفنون، با وجود آن که قبلا، دانشجویانی برای آموختن پزشکی نوین، به اروپا اعزام شده و به ایران بازگشته بودند، ولی، عملا در وضع پزشکی کشور، تغییر چندانی به وجود نیامده بود و برای تحصیل طب، به جز کتاب قانون ابن سینا و شرح اسباب نفیسی، کتب ویژه یی وجود نداشت. هر کس می توانست بدون مانع، پس از کسب اطلاعات مختصری در طب، خود را پزشک بنامد و به درمان بیماران بپردازد. [46]آدمیت می نویسد: «در 1267 ق قرار بر این گرفت که طبیبان تا تصدیق از معلم طبابت نگیرند، و وقوف و تجربه خود را معلوم ننمایند، اذن طبابت نداشته باشند». [47]تا آن زمان واژه ی«طبیب فوج نظامی» لغت مرسومی بود و کار و عملکرد آن ها تجربی بود. دکتر کازولانی طبق دستور امیر کبیر، بر کار طبیبان، نظارت داشت و به آن ها تصدیق می داد. بعد از مرگ کازولانی، در 1268، ق، دکتر پولاک، جانشین او شد. [48]جمعا، در مدت سلطنت ناصر الدین شاه، حدود 1100 نفر، در دوازده دوره، از مدرسه طب دارالفنون، فارغ التحصیل شدند، که 43 نفر از آن ها، برای تکمیل تحصیلات، راهی غرب گردیدند. [49]تا سال 1924 میلادی در ایران، 235 پزشک ایرانی و خارجی که مدارک آن ها از لحاظ علمی مورد تأیید بود، در ایران به کار اشتغال داشته اند. [50]

5-اقداماتی برای بهبود بهداشت همگانی

فلور، در کتاب خود، یکی از نمونه هایی که وضع بهداشت همگانی آن دوران را، نشان می دهد بازگو می کند: «در سال 1852، برای هر 148 خانواده تهرانی، فقط یک حمام موجود بود. اما در سال 1902، برای هر 89 خانواده، یک حمام وجود داشت که این ارقام 40% افزایش را، در یک دوره پنجاه ساله حکومت قاجار، نشان می دهد، گفتنی آن که تا سال 1920، در شهر عمده یی چون تهران، فروش صابون به چند محل محدود بود، که از مجموع 21 فروشگاه، 16 فروشنده صابون در بازار بودند. شست و شوی لباس ها نیز به علت کم آبی، به خوبی انجام نمی شد. [51]از جمله اقدامات امیر کبیر برای ارتقای سطح بهداشت و آگاهی همگانی در مورد پیشگیری از بیماری های مسری به موارد زیر می توان اشاره نمود. دکتر آدمیت می نویسد: «جزوه قواعد معالجه وبا، غیر از مقاله هایی که در وقایع اتفاقیه نوشته می شد، راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن به طبع رسید و میان روحانیان و سرشناسان محله های شهر پخش شد و این تدبیر، ارزنده بود؛ [52] مقالاتی که درباره آبله کوبی در روزنامه وقایع اتفاقیه به اطلاع می رسید، که بیانگر مبارزه با این مرض و روشن ساختن افکار عمومی، بود؛ [53]در زمان صدارت امیر کبیر، اعلامیه یی در وقایع اتفاقیه، به تاریخ 19 ربیع الثانی 1267 ق به چاپ رسید که مردم را، به آبله کوبی تشویق می کرد. بدین ترتیب، آبله کوبی به صورت رسمی درآمد. [54]

6-قرنطینه

هر چند نوعی قرنطینه در برخی نقاط ایران (برای مثال در سال 1821 میلادی در شیراز هنگام همه‏گیری وبا و یا حین همه گیری طاعون در 1831 در تبریز)، اجرا می شد، اما هنگامی که در سال 1852 میلادی، وبا گسترش یافت، امیر کبیر دستور داد، سیستم قرنطینه را، در مرز ایران و عراق اعمال کنند. [55]آدمیت می نویسد: «برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی ناخوشی مزبور (وبا)، در مرزها، قاعده گراختین (قرنطین) گزارده شد، که مسافران را چند روز در آن جا نگه دارند. دستور میرزا تقی خان در این موضوع، خاصه حاشیه یی که به خط خود افزوده، قابل توجه است. امیر کبیر برای آن که این قانون، مایه سودجویی مامورین مرزی نگردد، در حاشیه نامه مزبور افزود: مراقب باشید که این عمل مایه مداخل مستحفظین نشود و بنای اذیت و آزار را گذاشته، مترددین را به زحمت نیندازد، بلکه مایه نظم شود. [56]

7-استخدام تعدادی از پزشکان خارجی و اعزام آن ها به برخی شهرها

امیر کبیر تعدادی از پزشکان خارجی را استخدام نمود و آن ها را به مناطق مختلف ایران اعزام کرد. از جمله دکتر شلیمر هلندی را مأمور گیلان کرد و به موجب فرمان صفر 1266 هجری قمری، مواجب او را برای این مأموریت سالی 150 تومان تعیین نمود، هم چنین دو پزشک خارجی دیگر را به شیراز و تبریز با حقوق سالیانه 250 تومان فرستاد. [57]

پی نوشت ها

[1] کوریک، جیمزا، رنسانس، ترجمه آزیتا یاسین، ص 9، انتشارات ققنوس، چاپ سوم، 1382-

[2] محسنی، دکتر منوچهر، جامعه شناسی پزشکی، ص 217، انتشارات طهوری، چاپ پنجم، 1376-

[3] دورانت، ویل، تاریخ تمدن، ج 5، صص. 563-569 ترجمه ابوطالب صارمی، ویراسته محمود صاحب، ابوطالب صارمی و خشایار دیهمی، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ دوم 1367-

[4] ر. ک. منبع 3، ص 22-

[5] لیپست، سیمور مارتین دایرة المعارف دموکراسی، ترجمه فارسی به سرپرستی کامران فانی و نور اللّه مرادی، ر. ک. مدخل ایران، نوشته شیرین هانتر، ترجمه نورا مرادی، از انتشارات کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، 1383-

[6] Brill Oublication. Leiden-Boston. 2004 ،p: 5- Oatterns of Medical Modernization in Nineteenth -Century ، Ebrahim Nejad،H: Medicine،public Health and Qajar State،

[7] علمداری، دکتر کاظم، چرا ایران عقب ماند و اروپا پیش رفت؟، ص 418، نشر توسعه، چاپ ششم، 1380.

[8] معین، دکتر محمد، فرهنگ فارسی، ج 5، ص 1005، انتشارات امیر کبیر، چاپ هفتم، 1364-

[9] زرین کوب، دکتر عبد الحسین، روزگاران، تاریخ ایران، از آغاز تا سقوط سلطنت پهلوی، صص 849 و 715، انتشارات سخن، چاپ چهارم، 1381-

[10] Yale University press،2003،p: 49 Kiddie N. R: Modern Iran،Roots and Results of Revolution،

[11] Washington DC،2004- Floor،W: Oublic Health in Qajar Iran،p: 11،Mage Oublishers

[12] الگود، سیریل: تاریخ پزشکی ایران و سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه دکتر باهر فرقانی، ویراسته محمد حسین زمانی، صص 567، 560 و 515، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، 1371-

[13] امانت، دکتر عباس، قبله عالم، ناصر الدین شاه قاجار، ترجمه حسن کامشاد، صص 163-164، نشر کارنامه مهر، 1383-

[14] ر. ک. به منبع 10 ص 806-

[15] آدمیت، دکتر فریدون، امیر کبیر و ایران، ص 353، انتشارات خوارزمی، چاپ پنجم، 1355-

[16] مکی، حسین: زندگانی میرزا تقی هان امیر کبیر، ص 309، انتشارات ایران، چاپ دوازدهم، 1373-

[17] هدایتی، دکتر سید جواد، تاریخ پزشکی معاصر ایران، از تأسیس دارالفنون تا انقلاب اسلامی، ص 35، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی ایران، 1381-

[18] ر. ک. منبع 3، ص 233-

[19] ر. ک. منبع 16-

[20] ر. ک. منبع 18، ص 40.

[21] Oublications of the center tor Middle East Studies Chicago،1977- Issawi C: The Economic History of Iran 1880-1914

[22] ر. ک منبع 18، صص 36-37-

[23] پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ایران و ایرانیان، ترجمه کیکاوس جهانداری، صص 5-8، انتشارات خوارزمی، تهران، چاپ دوم، 1368-

[24] میر، دکتر محمد تقی، دایرة المعارف طب سنتی در ایران، ج 2، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، تهران، 1378-

[25] ر. ک منبع 13، صص 544-555-

[26] محبوبی، اردکانی، دکتر حسین، تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران، ج 1، صص 277-278، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، 1378-

[27] ر. ک منبع 12، صص 175-

[28] ر. ک منبع 27، صص 277-278-

[29] ر. ک منبع 13-

[30] ر. ک منبع 12، صص 187-

[31] ر. ک منبع 18، صص 35-38-

[32] ر. ک منبع 10، صص 825-

[33] ر. ک منبع 14، صص 243-244-

[34] ر. ک منبع 16، صص 355-355-

[35] ر. ک منبع 18، صص 57-

[36] ر. ک منبع 16، صص 232-

[37] ر. ک منبع 16، صص 233-

[38] ر. ک منبع 12، صص 40-41-

[39] ر. ک منبع 16، صص 233-

[40] ر. ک منبع 13، صص 564 و منبع 47-

[41] ر. ک منبع 16، صص 236-

[42] ر. ک منبع 18، صص 59-

[43] ر. ک منبع 12، صص 194-

[44] ر. ک منبع 16، صص 236-

[45] ر. ک منبع 16، صص 335-

[46] سعادت، دکتر ابراهیم، تاریخ پیشرفت های پزشکی در هفتاد سال اخیر، 1300 الی 1370 ش، صص 258-259-

[47] ر. ک منبع 16، صص 335-336-

[48] هاشمیان، دکتر احمد(ایرج)، تحولات فرهنگی ایران در دوره قاجاریه و مدرسه دارالفنون، ص 129، موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب، 1379-

[49] ر. ک منبع 47، صص 35-38-

[50] ر. ک منبع 12، صص 59-

[51] همان

[52] ر. ک منبع 16، صص 236-

[53] منبع پیشین.

[54] ر. ک منبع 16، صص 236-

[55] ر. ک منبع 12، صص 204-

[56] ر. ک منبع 16، صص 236-

[57] ر. ک منبع 16، صص 335، 3365-

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۶/۰۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی