امیرکبیر سردار ایران

امیرکبیر سردار ایران

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

امیرکبیر دست‌پروردۀ قائم‌مقام بود و به سبب ویژگی‌های برجستۀ شخصیتی‌اش، در تاریخ دولتیان ایران خوش درخشید. واتسون، نویسندۀ انگلیسی، دربارۀ امیر مطالبی گفته که برازندۀ اوست: «در میان همة رجال اخیر مشرق‌زمین و زمامداران ایران، که نامشان ثبت تاریخ جدید است، میرزاتقی‌خان امیرنظام بی‌همتاست، دیوجانوس روز روشن با چراغ در پی او می‌گشت. به‌حقیقت سزاوار است که به‌عنوان اشرف مخلوقات به شمار آید، بزرگوار مردی بود» (آدمیت، ص 3).

«درشت و تنومند، خوش‌قیافه، با سیمایی گشاده و هوشمند» بود، اهل ورزش و کشتی‌گیر و بسیار باهوش بود. همة کسانی که از خودی و بیگانه دربارۀ وی نوشته‌اند، به «زیرکی و هوش فوق‌العادۀ او و نیروی فکری‌اش» اشاراتی دارند (همان، ص 38). «بسیار پرکار بود. به همان اندازه پرکار بود که غیرت مسئولیت داشت، روزها و هفته‌ها می‌گذشت که از بام تا شام کار می‌کرد و نصیب خود را همان وظیفة مقدس می‌دانست و دشواری‌ها و نیرنگ‌ها نیز او را از کار سست و دلسرد نمی‌کرد» (همان، ص 39). تمام وقت به گشودن مشکلات کشور دل می‌سپرد و خسته نمی‌شد. شاه که سراغ او را می‌گرفت، چنین جواب می‌گرفت: «دیشب از بس که نشسته‌ام حالا ناخوش هستم، مشغولیات این غلام معلوم است. بیکار نمی‌نشیند». عزم او در کار راسخ بود. وزیر مختار انگلیس بارها اظهار کرد که کسی نمی‌تواند امیر را از تصمیمش باز دارد. زمانی هم که متوجه می‌شد باید برای پیشبرد کارش نرمش نشان دهد، درنگ نمی‌کرد. اگر تصمیمات مقامات دولتی به نظر او مخالف منافع ملی بود، به حیله‌های گوناگون از اجرای آنها سر بازمی‌زد، و این کاری است که چهار سال در ارزنهًْ‌‌الروم به آن همت گماشت.

در راستی و درستی و فسادناپذیری و صداقت و صمیمیت او هیچ‌کس تردید نکرد. کلنل شیل، وزیر مختار انگلیس و دشمن امیر، دربارة وی نوشته است: «پول‌دوستی…، که خوی ایرانیان است، در وجود امیر بی‌اثر است، به رشوه و عشوة کسی فریفته نمی‌شود». پول‌هایی را که جهت رشوه به وی دادند و نپذیرفت خرج کشتنش کردند. حرف بی‌مغز و فکر کم‌مایه نداشت، کوتاه می‌گفت و کوتاه می‌نوشت و خودش نیز ویژگی خود را می‌شناخت که می‌گفت: «…بلدیت به احوال من دارید که خلاف اسلام حرف بی‌مایه و بی‌مغز نمی‌توانیم به زبان بیاوریم چه جای اینکه بنویسیم» (همان، ص 40).

«رفتاری متین و سنگین» داشت. کم می‌خندید. چشمانی سخت نافذ داشت، زمانی که امیرنظام بود سربازان جرئت نگاه کردن در چشم او نداشتند. مناعت طبع داشت و خودپسند نبود. هرگز به خواری تن نداد و از این نظر شباهت بسیاری به قائم‌مقام داشت. رفتار متکبرانه را از احدی تحمل نمی‌کرد. اتکا به نفس داشت و هنگام خطر بر اعصاب خود مسلط بود. حق‌شناس و نمک‌شناس بود. هیچ وقت لفظ «مولای من» دربارۀ قائم‌مقام از زبانش نیفتاد.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۸ ، ۰۱:۳۹

سفر به کاشان برای همه ما خاطرات خوشی دارد، خاطراتی از جنس هوای خوب، درختان بلند، حوض‌های پر ماهی و سکه، معماری اصیل و لهجه‌ای شیرین. همه زیبایی‌های کاشان را که جمع کنیم به باغ زیبای فین می‌رسیم؛ اما چنین باغی در کنار زیبایش، غمی عمیق درون خود دارد.

هنگام وارد شدن بعید است که زیر لب زمزمه نکنی «یعنی امیرکبیر را اینجا کشتند؟». مردی که جامعه ایران تا قرن‌ها حسرتش را از جانب دربار نادان قاجار خواهد خورد. مردی که پس از قتلش دربار و عوامل آن جرئت نکردند به یک‌باره خبر فوتش را به جامعه اعلام کنند، مردی که نه سمت روسیه رفت و نه انگلیس ولی قتلش موجب اندوه و خشم سفرای روس و انگلیس و حتی اعتراض تزار شد.

مردی که دین را دوست داشت و از خرافات بیزار بود. بارها داستان گریستنش بر جهل جامعه در ماجرای آبله کوبی را خوانده یا شنیده‌ایم. آنجا که پس از دیدن جنازه کودکان پاره دوز و بقال می‌گرید و در جواب تعجب میرزا آقاخان از گریه‌اش به خاطر فرزندان رعیت، فریاد می‌زند: «تا زمانی که ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم، اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع می‌کنند، تمام ایرانی‌ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.»

زمانی که فرزند «کربلایی قربان» که آشپز قائم مقام فراهانی بود توانست ناصرالدین میرزا را در کمال سلامت و شکوه از تبریز به تهران برساند و بر تخت جانشینی پدر بنشاند، شاید فکر نمی‌کرد که همین شاه فرمان قتلش را با سفاکی تمام صادر کند.

اما بعید بود که امیر، خطرات خدمت به درباریان را نمی‌دانست. دربار و درباری پر است از طمع و حرص مقام، تشنه قدرت و «من شدن» است، درباری جماعت را نمی‌توان قانع کرد چرا که عاقبت اندیش نیست، درباری را چه به فکر اصلاح و توسعه؟

با وجود اینکه درباریان را می‌شناخت و بارها زخم‌هایی از ناجوانمردیشان حس کرده بود، اما کنار شاه جوان ماند، نه به خاطر او که به خاطر عاقبت مردم، ماند تا دارالفنون را ایجاد کند، ماند تا از وقایع الاتفاقیه حمایت کند، ماند تا حقوق درباریان و نزدیکان شاه و همه آن‌هایی که خود را ارباب ملت می‌دانستند کم کند و چارچوبی به وضعیت آشفته دولتی بدهد. عناوین و القاب را حذف کرد و رشوه خواری را برانداخت. به ارتش سر و سامانی بخشید و سیاست خارجی را زنده کرد. چرا درباریان چاپلوس منفعت طلب نباید با او دشمنی می‌کردند؟

اما عاقبت کار امیر در کم زوری مردم و جهل جامعه و کینه درباریان همان شد که بر ورودی مقبره‌اش در کاشان نوشته‌اند: «نادانی شه گرفت دامان امیر/ تا نیشتر آمد به رگ جان امیر/ بربست سعادت را بروی ما در/ بگشود چو جوی خون ز شریان امیر»

 

تلاش امیرکبیر برای قرار دادن ایران در مسیر رشد و توسعه بود

رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: میرزا تقی خان امیرکبیر در دوره‌ای زندگی می‌کرد که در غرب بحث رشد و توسعه به شکل ملموسی و جدی برای نخبگان و سران ایران مطرح شد، هرچند قبل از آن نیز در دوره فتحعلی شاه قاجار نیز نگاه به رشد و توسعه غرب مطرح بود اما در این دوره امیرکبیر نگاهی وسیعی به این موضوع داشت.

حجت الاسلام علی شیرخانی با اشاره به ذهن باز و روشن صدراعظم ناصرالدین شاه و تلاشش برای قرار دادن ایران در مسیر رشد و توسعه، افزود: البته منظور ما از رشد و توسعه زمان امیر کبیر آن چیزی که امروز بر اساس معیارهای انقلابی و اسلامی تعریف شده نیست و بر اساس همان زمان بیان می‌کنیم، لذا امیرکبیر به این نتیجه رسید که جامعه آن دوره ایران عقب مانده است و باید حرکت کند.

وی ادامه داد: از جمله شاخص‌های عقب ماندگی جامعه هم می‌توان به مسائلی مانند بی‌سوادی وسیع، کمبودهای بهداشتی، مسائل تکنولوژیکی، موضوعات نظامی و برخی از مسائل دیگر را مد نظر قرار داد که همه نشان دهنده عدم رشد و توسعه ما در آن زمان بود.

رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم تأکید کرد: میرزا تقی خان امیرکبیر در صدد علت‌یابی برآمد و با توجه به علم و دانایی‌اش به دو عامل اصلی به عنوان عوامل اصلی عقب ماندگی جامعه ایران رسید، اول عامل داخلی و دوم عامل خارجی.

حجت الاسلام شیرخانی با اشاره به اینکه عامل داخلی شامل مجموعه‌ای تحت عنوان استبداد داخلی وجود داشت، گفت: عامل خارجی نیز عنوان استعمار را شامل می‌شد، امیر کبیر بررسی کرد که کدام یک از این دو مقدمه وجود دیگری بود و به این نتیجه رسید که عامل داخلی موجب ایجاد عامل خارجی بود.

فساد به همه جای دربار راه یافته و امیرکبیر در صدد اصلاح بود

وی در ادامه افزود: در نظر بگیرید که اگر بدنی ضعیف باشد، قطعاً میکروب‌ها و عامل‌های بیماری زای بیرونی را به سمت خود می‌کشاند، جامعه نیز مانند بدن انسان است و اگر ضعیف باشد عامل خارجی به خود اجازه ورود می‌دهد.

رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه استبداد داخلی خاندان قاجار از ابتدای شروع این سلسله وجود داشت و وقتی حکومت پیش رفت و انتقاد و بررسی از آن عملاً معنی نداشت، این فساد به همه جای حکومت نفوذ کرد و جامعه را در برگرفت.

به گفته حجت الاسلام شیرخانی از آنجایی که مسائل بر مسیر درستی پیش نمی‌رفت و مملو از فساد بود، لذا هرکسی که به آن فساد نزدیک می‌شد بیشتر تحت تأثیرش قرار می‌گرفت.

وی اظهار داشت: ناصرالدین شاه جوان بود و زمانی که یک فرد جوان به پادشاهی برسد حلقه‌ای دوره‌اش می‌کنند که نمی‌تواند درست در مورد آن تصمیم‌گیری کند، بنابراین نظامی استبدادی شکل می‌گیرد و سرریزش فساد نهادینه شده است، دقیقاً همان چیزی که امیرکبیر در پی از میان برداشتنش بود.

رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم ادامه داد: امیرکبیر در آن مقطع تصمیم گرفت تا برای بخش‌های نظامی و اداری کشور یک طهارت مالی ایجاد کند که در عرصه‌های دیگر نیز امکان رسوخ داشت، در بخش‌های دیگر کشور نیز از راه‌های آموزشی وارد شد.

حجت الاسلام شیرخانی با بیان اینکه مبارزه با فساد جنبه ایجابی‌اش این بود که باید آموزش‌های مناسب ایجاد می‌شد، افزود: در پرتوی این آموزش‌ها بود که جامعه توان رشد پیدا می‌کرد، ایجاد مکان‌های مانند دارالفنون و امثالهم در همین راستا بود.

ایجاد بسترهای آموزش در جامعه هدف امیرکبیر بود

وی تأکید کرد: در روایات ما نیز تأکید شده است که علم نیروی قدرتمندی دارد، پس امیرکبیر نیز با این دیدگاه تلاش کرد در عرصه‌های آموزش علوم به خصوص علوم جدیدی که باید در اداره جامعه مورد استفاده قرار می‌گرفت، مسیری باز کند، هرچند که پیش از آن که علوم به ما هو علوم هدف نهایی او باشد، ایجاد بسترهای آموزش در جامعه هدف اصلی بود.

رئیس انجمن مطالعات سیاسی حوزه علمیه قم ضمن بیان اینکه در عرصه خارجی نیز تلاش امیر کبیر مبارزه با استبداد بود، افزود: از اواخر حکومت صفویه و در دوره قاجار حکومت‌ها به سمت امتیاز دادن به کشورهای غربی حرکت کردند و عمدتاً در داخل کشور مشکلات زیادی داشتیم، حاکمان سعی داشتند امتیاز بدهند و خارجی‌ها نیز منتظر نمی‌ماندند و بیشترین استثمار را انجام می‌دادند.

آغاز سیاست موازنه منفی برای مقابله با استعمار خارجی

به گفته حجت الاسلام شیرخانی، در این شرایط امیرکبیر وارد می‌شود تا سیاست موازنه منفی که بعدها مرحوم مصدق نیز ادامه داد در پیش گیرد، بر این اساس ایشان را قهرمان مبارزه با استعمار لقب دادند.

وی با تأکید بر اینکه امیرکبیر به دنبال تشکیل یک دولت مستقل بود، گفت: ایشان نه خواهان امتیاز دادن به روسیه بود و نه انگلستان که قدرت‌های جهانی آن زمان بودند، چرا که خوب می‌دانست زمانی که یک حکومت استقلال داشته باشد می‌تواند رشد و توسعه نیز داشته باشد و به مسائل داخلی خود رسیدگی کند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۸ ، ۱۴:۳۴

امیرْ جهاندار و دادگر و در پی ترقیّات دولت و ملت و آباد کننده خانه رعیت و همه هَمّش شرف ایرانیّت بود تا جایی که روزی او را خبر دادند شخصی ده دیزی پر کله را روی کله گذارده و درکوچه که راه می رود سَرین (کفل) را می چرخاند. او را خواست و فرمود: اگر دیگر چنین رفتاری کرده شکمت را پاره می کنم. مَحرمانش عرض نمودند: این پهلوانی و نیروی بدنی خود را جلوه می دهد، گناهی ندارد. فرمود: چنین نیست. سُفَرای خارجه در طهران رفتار او را نقش برداشته به اروپا می فرستند و در تماشاخانه های فرنگ می نمایند که رفتار جنس ایرانی لغویاتی است و در خور استقلال نیستند و من می خواهم رحجان اشرفیّت و اکملیّت و نجابت ایرانی را بر تمام عالم مُبرهن دارم.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۷:۵۵